چندی پیش مقاله ای از دکتر محمود سریع القلم منتشر شد که یک گزارش ارزشمند بود. آلمان جلسهای ترتیب داده بود بین رئیس جمهور کشورش و تعدادی اساتید دانشگاه در سطح بین المللی! اما چرا و با چه هدفی؟؟!! اینگونه مراسمات آنها یک تفاوت ظریفی با انواع مشابه ما دارد. رئیس جمهور آلمان اساتید دانشگاه را در سطح جهانی جمع میکند و دربارهی بزرگترین دغدغه و چالشهای خود و کشورش با آنها سخن میگوید.
علاوه بر این آنها همایشهای خاصی دارند که سالیانه است و مسئولین عالی رتبه در حوزههای مختلف اعم از آموزش، سلامت، سیاست و … حضور مییابند و بزرگترین چالشهایشان را با داوطلبان فنی و متخصص حاضر در همایش درمیان میگذارند و ساعتها و حتی روزها و شبها گفتگو میکنند. مثلا همه ساله در آلپاخ اتریش همایش بزرگی برگزار می شود که از متد های گفتگوی عمیق و موثر یا
استفاده میکنند. بیش از پنج هزار نفر در گروههای مختلف، دربارهی بزرگترین چالشهای سال اروپا و جهان باهم به گفتگو مینشینند. من در این همایش قصد داشتم در گروهی که به چالشهای آموزش و پرورش میپرداخت شرکت کنم. برای اینکه حضور موثرتری داشته باشم، تصمیم گرفتم تا قبل از سفرم دغدغهی مدیران ارشد و چالشهای اصلی آنها را درباره ی آموزش و پرورش کشور یا حداقل استان بدانم.
بنابراین برای پرسیدن نظرات مقامات ارشد، دربارهی بزرگترین چالشهای حوزهی آموزش، به ادارهی کل آموزش و پرورش استان مراجعه کردم. در همان جلسه از نگاه مدیر کل و شرایط دفترشان طی ساعاتی که در انتظار بودم کاملا متوجه شدم که سؤالم کاملا نابجا است! چرا که جنس چالشهای مدیر کل در سطح تکنیکی و عملیاتی بود! یعنی مدیران کل ما در شرایطی نیستند که بتوانند تصمیماتی از جنس کلان استراتژیک بگیرند. بنابراین دلیلی ندارد که چالشهای کلان آموزش کشور را بداند و بخواهد چنین موضوعاتی را تحلیل کند. چنین موضوعاتی حتی جزو وظایف تعریف شده ی مدیران کل ما هم نیست.
دغدغه های مدیران کل از این جنس است
- چرا قیمت لباس فرم مدارس فلان شده است؟
- چرا برای من معلم در مدت مرخصی ام غیبت رد شده است؟
- چرا سرویس مدارس برای دختران اقا میباشد؟
- چرا با تقاضای انتقال فلانی موافقت نمیشود؟
- فلان انتصاب،فلان مدیر و ….
این یعنی کلی اقداماتی که می توانست با کمک تکنولوژی و روشهای هوشمند، با کمترین نیروی انسانی و کمترین دغدغه مدیریت شود، اکنون توسط هزاران نیروی ستادی، با کندی و پرنقص اجرا میشود و مهمتر از همه اینکه تمام فکر و ذهن مدیران کل ما را نیز اشغال کرده است.
این یعنی شیوهی مدیریت سازمانهای دولتی ما مبتنی بر مدلهای استراتژیک دههی نود میلادی است.
این یعنی اینکه در حوزهی تصمیم گیریهای استراتژیک ما هنوز به قرن ٢١ وارد نشدهایم❗️